سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیازماى تا دشمن آن گردى ، [ و بعضى این جمله را از رسول خدا ( ص ) روایت کرده‏اند : و آنچه تأیید مى‏کند از سخنان امیر مؤمنان ( ع ) است روایت ثعلب از ابن اعرابى است که مأمون گفت : اگر على ( ع ) نگفته بود « اخبر تقله » مى‏گفتم « أقله تخبر » . ] [نهج البلاغه]
yazd blog
درباره



yazd blog

وضعیت من در یاهـو
کوشا
ما بر سر پیمان خود استواریم . . .
آهنگ وبلاگ
سعد الله زارعی
  
  
انتخابات 22 خرداد 88 در معنای واقعی کلمه «انقلاب پیوستن» بود. حضور پرشکوه حدود 40 میلیون شهروند واجد شرایط رأی در پای صندوق‌های آرا دارای پیام‌های مهم و آشکاری بود و صاحبنظران را به تأمل فراوان واداشت. هر شهروند ایرانی وقتی برگه رأی خود را به صندوق‌ می‌انداخت یک دنیا سخن و پیام داشت.
این انتخابات بیش از انتخابات‌های دیگر شخصیت ایرانی‌ها را ترسیم کرد.
70 میلیون به جنبش درآمدند و نظام جمهوری اسلامی را چون نگین در میان گرفتند. آنان فقط درصدد نبودند تا رئیس‌جمهور مورد نظر خود را برگزینند که در این صورت این همه شور و حرارت نیاز نبود در کجای دنیا مردم احساسات و عواطف خود را برای «یک کاندیدا» به میدان می‌آورند که در ایران بیاورند بلکه مردم ایران در نظر داشتند با هر برگ رأی خود با دنیا سخن بگویند و پیام تاریخی خود را به ثبت برسانند.
پیام تاریخی مردم ایران در روز 22 خرداد چه بود؟ کمی کنکاش در صفوف متراکم ملت و گوش سپردن به زمزمه‌های رأی‌دهندگان پرده از این پیام تاریخی برمی‌دارد. مردم می‌گفتند به آینده‌ای چشم دوخته‌اند که ایران آینده‌ بسیاری از تحولات عالم را رقم می‌زند. آنان می‌خواستند به اندازه عظمت تحولات بزرگ آینده، تدارکات خود را به میدان بیاورند. از نظر آنان سهم ایران و اسلام نه مشارکت در اداره دنیا بلکه اداره دنیا و ساختن جهانی نو است. آنان نه آنچه را در دور دست جریان دارد، برمی‌تابند و نه به آنچه در نزدیکی‌هایشان جریان دارد، رضایت می‌دهند.
آنان معتقد بودند بسیاری از کسانی که تاکنون از ایرانیان «رأی ستانده‌اند» به آرمان‌ها و آرزوهای مردم واقف نشده‌اند، حضور منفعلانه در عرصه جهانی و پذیرش حضور در دایره قدرت‌های جهانی و تسلیم در برابر «وضعی که زورمداران ساخته‌اند» به هیچ وجه با ایده‌آل‌های رأی‌دهندگان نزدیک نیست.
سرمست‌ شدن از این‌که قدرت‌های جهانی ما را آدم حساب کرده و حاضر به صرف ساعاتی با ما شده‌اند کجا و نگرش‌های مبتنی بر مهدویت و میراث‌داری جهان کجا؟ همنوا شدن با سازمان ملل و تمایلات شورای امنیت آن کجا و پیگیری اهداف بلند‌ بنیانگذار جمهوری اسلامی در برافراشتن پرچم توحید بر قلل رفیع دنیا کجا؟ دریوزگی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول برای دریافت وام‌های پربهره‌ای توأم با پذیرفتن استانداردهای غیرانسانی آنان کجا و تلاش برای تغییر سیستم سرمایه‌سالاری کجا؟ دلخوش شدن به تحسین این یا آن رسانه استعماری کجا و دل‌سپردن به آن رایحه نورانی که: «اگر استعمارگران از شما تعریف کردند، عزا بگیرید» کجا؟ سپردن سرنوشت فلسطین به مشتی رجاله نوکرمآب کجا و اعلام این‌که «فلسطین باید به مسلمین بازگردد» کجا؟ دل‌سپردن به لبخند این یا آن پادشاه عرب خاورمیانه به قیمت دست شستن از منافع منطقه‌ای ایران کجا و تلاش برای جمع کردن بساط سیطره امریکا در جهان اسلام کجا؟ ناراحت شدن از انتقال پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت و خط قرمز خواندن آن کجا و ورق‌ پاره‌ خواندن قطعنامه‌های زورمدارانه‌ سازمان ملل و بی‌اثر دانستن آن کجا؟ اینها بخشی از پیام‌هایی بود که مردم در پای صندوق‌های رأی مطرح می‌کردند و فقط کمی گوش سپردن برای شنیدن آن لازم بود اما دریغا که بعضی خودپرستی‌ها آن را در دایره‌هایی تنگ که از قلب‌هایی کوچک و تمنیاتی ذلیل‌ برمی‌آید و جز آن را درک نمی‌کند، به تفسیر نشستند و از آن همه شور و هیجان فقط دنبال نام کوچک خود بر روی ورق‌های رأی مردم می‌گشتند و در مورد تعداد آن به مناقشه نشستند و برای به کرسی‌نشاندن خود، خون جوانان را بر خیابان‌ها ریختند و با نوای بیگانگان بر گرد آن رقصیدند!
اما در صحنه‌های نزدیک، مردم پیامی آمیخته به مهر و قهر دادند. آنان آمدند تا به رهبری لبخند بزنند و بگویند ما درک می‌کنیم که مقتضای سفارش مولایمان به این‌که «مهم‌تر از این‌که به چه کسی رأی داده می‌شود، خلق انتخاباتی پرشور است» چیست؟ آنان می‌دانستند که برپایی انتخاباتی پرشور دوای هر درد و نسخه‌ درمان هر مشکل است. مردم به درستی می‌دانستند که با حضورشان می‌توانند کاری کنند که هیچ دستگاهی و هیچ تلاشی نمی‌تواند با آن برابری کند. دستگاه دیپلماسی – با همه زحمات قابل تقدیر – نمی‌تواند با عبارت‌های تعارف‌آمیز عظمت ایران و ایرانی را در چشم جهانیان به ثبت برساند.
دستگاه امنیتی و نظامی ایران – با همه اقتدار و توانمندی – نمی‌تواند تهدیدناپذیری ملت ایران را در چشم و دل دشمنان جانشین گرد‌اند؛ دستگاه‌های تبلیغاتی ایران – با همه تلاش‌های خالصانه – نمی‌تواند حیات پرطراوت ایرانیان و امید وافر آنان به آینده را به آئینه افکار جهانیان بتابانند، دیوان‌سالاری اداری ایران – با وجود پرکاری – نمی‌تواند عزم ملت ایران را در قرار گرفتن در قله‌های رفیع علمی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان نشان دهد.
دستگاه‌های معنوی و مذهبی ایران – با همه غنا و تلاش بزرگ خود – قادر نیستند اوج لطافت روح ایرانی را در باورهای جهانیان حاکم گردانند. اما مردم ایران خود می‌توانند این همه را محقق گردانند و چه خوب در 22 خرداد، این همه محقق شد. این هنر آرای تجمیع شده و 40 میلیونی مردم بود که آن مسیرهای طولانی را در یک روز طی کرد و از این روست که رهبر فرزانه و جامعه‌شناس، جبین شکر بر آستان ربوبی سائیدند و بر این همه هنر مردم ‌آفرین گفتند در عین حال مردم با اجتماع برگرد کاندیدایی که بیش از دیگران به آنان نزدیک بود پیام دادند که ناسپاس نیستند و فعالیت‌ شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر دولتمرد خود را ارج می‌نهند. در این میان لرها، ترک‌ها، بلوچ‌ها، کردها، ترکمن‌ها، لک‌ها و فارس‌ها قومیت خود را وانهادند و رنگ «ملی و اسلامی» را برگزیدند، روستائیان شهرستانی‌ها و مرکز‌نشین‌ها حرف و حدیث‌های گذشته را کنار نهادند و اثبات کردند که به یک اندازه قدر خدمتگزاران مخلص را می‌شناسند البته در این میان آنها که دورتر و محروم‌تر بودند، نزدیک‌تر شدند و فعال‌تر به میدان آمدند. به عنوان مثال هرمزگانی‌ها که دورترین از مرکز بودند 92 درصد آمدند، روستائیان، حضور خود را به 100 درصد نزدیک کردند و این همه اوج ارجی بود که برای «مردم خدمتگزار و صمیمی خود» قائل شدند. و چه شب‌پرست و کوته‌نظر بودند کسانی که برای جلب رأی آنان وعده‌های رنگ به رنگ می‌دادند؛ سنی را از شیعه جدا می‌کردند؛ ترک را از فارس جدا می‌خواستند؛ لر را در دایره قومیت به نظاره می‌نشستند؛ زنان پرکرامت را طالب کرسی وزارت و صدارت و آزمندزیستی مردانه معرفی می‌کردند؛ دانشگاهی را بی‌دغدغه نان بینوایان، مدیران را بی‌نیاز از نشست و برخاست با ناتوانان؛ ثروتمندان را تافته‌ای جدا بافته؛ فقرا را گداپیشگانی مستعد فریب و نیرنگ؛ روشنفکران را طایفه‌ای هنرپیشه؛ روزنامه‌نگاران را در هوای ولنگاری و بی‌قیدی؛ بر صدرنشینان را بی‌نیاز از پرسش و چون و چرا؛ گذشته را بی‌عیب و آینده را تکرار گذشته می‌خواندند! و مردم به همه این ایده‌های عصر جاهلیت و بریده از معارف خمینی کبیر پشت کردند و داغ صدارت را برپیشانی آنان زدند و عجب نیست که آنان پس از این داغ به دریغ افتادند و هر قانونی که از آن دم می‌زدند را زیر پاهای خود گذاشتند و به خون شهروندان تشنه شدند!
  
   

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کوشا 88/5/5:: 9:39 عصر     |     () نظر